سرخط خبرها

آموزش داستان نویسی | سه گام اژدها (بخش پنجم)

  • کد خبر: ۳۳۷۱۱۳
  • ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۷
آموزش داستان نویسی | سه گام اژدها  (بخش پنجم)
یکی از بزرگ‌ترین نوابغ جهان ادبیات، همینگوی، مدت‌های مدید و طولانی، همین تمرین‌های ساده و ابتدایی را به شکلی طاقت فرسا تکرار و تکرار می‌کرد تا بتواند «تمرین تمام وقت آموختن نثرنویسی» را از سر بگذراند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ و، اما «مشاهده دقیق»، ترکیبی ساده و دم دستی که باعث می‌شود آدم آن را جدی نگیرد و به سادگی از آن عبور کند. شاید علت اولیه اش این باشد که عمومِ آدم‌ها خودشان را باهوش و همه چیزدان تلقی می‌کنند، چه برسد به کسی که سودای نوشتن و نویسندگی دارد و در رؤیاهایش خودش را کسی می‌بیند که قرار است با کتاب هایش انسان‌های عالم را و خود عالم را، با هم، تغییر بدهد.

اما بگذارید از زاویه‌ای دیگر به آن نگاه کنیم. شاید شما هم مانند خیلی‌های دیگر شایعات و افسانه‌های متعددی درباره معبد شائولین شنیده باشید، مثل اینکه در آنجا اتفاقاتی غیرقابل وصف رخ می‌دهد و تمرین‌هایی که راهب‌ها و هنرجو‌ها در آن محیط از سر می‌گذرانند بسیار فراتر از طاقت و توان آدمی است، و از این قبیل حرف ها.

اما می‌خواهم چیزی نقل کنم که، فارغ از اینکه صحت داشته باشد یا نه، در خود نکته‌ای نهفته دارد: نقل است که شاگردی، که رؤیا‌هایی افسانه‌ای در سر می‌پروراند، موفق شد به معبد شائولین راه پیدا کند. روز اول ورودش، در انتظار این بود که استاد با یک تمرین عجیب غریب غافل گیرش کند و آن مسیر افسانه‌ای در تبدیل شدن به یک اعجوبه را آغاز کند، اما، وقتی به سراغ استاد رفت، استاد به او گفت: «ظرف غذایت را بشوی.» شاگرد، با تعجب، رو به استاد کرد که «پس تمرین امروز چه می‌شود؟!» استاد گفت: «آموزه امروزت همین است: ظرف غذایت را بشوی.» همین قدر ساده!

حالا، هرچقدر سالک مسیر نویسندگی خودش را توانا و باهوش بپندارد، باز هم تمرین ها، ساده و ابتدایی هستند؛ و یکی از بزرگ‌ترین نوابغ جهان ادبیات، همینگوی، مدت‌های مدید و طولانی، همین تمرین‌های ساده و ابتدایی را به شکلی طاقت فرسا تکرار و تکرار می‌کرد تا بتواند «تمرین تمام وقت آموختن نثرنویسی» را از سر بگذراند.

پس یک دفترچه یا یک دسته درست وحسابی کاغذ به این کار اختصاص بدهید و آن‌ها را روزانه برای مشاهدات دقیق خود سیاه کنید. در این تمرین، به هیچ وجه، از اضافه گویی و پرچانگی و روده درازی نترسید. سعی کنید ورای رفتار‌های آدم‌ها را ببینید، جریان عواطف و احساسات را دنبال کنید، و -درنهایت- بهترین راه را برای نوشتن آن‌ها پیدا کنید. کدام کلمه به درد کدام موقعیت می‌خورد؟

چه جمله‌ای می‌تواند فلان حالت را توصیف کند؟ برای بیان بهمان وضعیت، از کجا باید شروع کرد؟ این‌ها شاید سؤالاتی باشند که یک اورکای باهوش قبل از شکار از خودش می‌پرسد؛ و شاید به همین علت است که ابتدا دور طعمه خودش می‌چرخد، می‌چرخد، می‌چرخد، و بعد، ناگهان، حرکتی نبوغ آمیز انجام می‌دهد، و خلاص. هیچ جانداری راه فراری از دست اورکا‌های ترسناک ندارد. 

این مشاهدات دقیق بهترین روش برای چرخیدن به دور طعمه‌های ذهنی و عینی شما هستند. شاید به همین علت است که داستان‌های همینگوی تا این اندازه تراش خورده و دقیق‌اند. آدم، وقتی آثار همینگوی را می‌خواند، از خودش می‌پرسد مگر می‌شود، با چند کلمه مختصر، و دایره واژگانی چنین محدود و ساده، این قدر خوب مسائل و حالات انسانی را روایت کرد.

به یاد بیاورید جواب همینگوی به ویلیام فاکنر را: «بیچاره فاکنر. واقعا فکر می‌کند احساسات بزرگ از کلمات بزرگ ناشی می‌شوند؟»

با احترام عمیق به دکتر اریک برن، نابغه دنیای روان شناسی برای هرآن چیزی که به جهان انسانی اضافه کرد، و جهان را زیباتر و عمیق‌تر کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->